#

احمدرضا حجارزاده:

 هنرمندان تئاتر برای اجرای نمایش از موهبت بزرگ و متنوعی به نام «ادبیات نمایشی» برخوردارند و از این‌رو معمولاً برای اجرای نمایش به متون فراوان و قدرتمندی از نمایشنامه‌نویسان داخلی و خارجی دسترسی دارند اما در سینما، علاوه بر فیلمنامه‌های اورجینالی که برای تولید فیلم نوشته می‌شوند، فیلم‌سازان گاهی به سراغ اقتباس سینمایی بر اساس کتاب‌های ادبی می‌روند. هرچند که اقتباس ادبی در سینمای ایران به مراتب کم‌تر از سینمای جهان است، ولی همین میزان اندک از اقتباس، در تئاتر به مراتب کم‌تر از سینماست. کم‌تر کارگردانی در عرصه تئاتر برای تولید نمایش، از متون ادبی و داستان‌های نام‌آشنا بهره می‌برد. با این‌حال هنوز پیدا می‌شوند کارگردانانی که با اقتباس از یک داستان نام‌آشنا، تئاتری تماشایی روی صحنه می‌برد. نمایش «درِگوشی» به کارگردانی نرگس اصغری که از 24 اردیبهشت در تالار هنر روی صحنه آمده و تا 24 خرداد پذیرای مخاطبان خواهد بود، یکی از نمونه‌های نادر و درخشان در این زمینه است؛ اثری مبتنی بر داستان «مربای شیرین» نوشته‌ هوشنگ مرادی کرمانی که گرچه پیش از این در سینمای ایران هم منجر به تولید فیلمی با همین نام شده بود اما به نظر می‌رسد این داستان جذاب، همچنان تازگی و ویژگی‌های خاص خود را برای تصویر شدن در مدیوم‌های مختلف داراست.

بهترین استفاده از قصه‌ای شیرین و پرکشش

نرگس اصغری در مقام نویسنده و کارگردان، از متن مرادی کرمانی و حضور و هنرِ بازیگری جمعی از نوجوانان، بهترین استفاده ممکن را برده است. نمایش «درگوشی» از همان آغاز با ریتمی تند و مهیج، تماشاگرش را پرتاب می‌کند وسط یک اتفاق ساده! همه‌چیز از صبح یک روز عادی شروع می‌شود. امیر با یک شیشه مربّا از بقالی محله به خانه برمی‌گردد و اعلام می‌کند درِ شیشه باز نمی‌شود! و بلافاصله تلاش جمعی ـ از اعضای خانواده او گرفته تا اهالی محله و همکلاسی‌ها و دبیر مدرسه و حتی کارمندان اداره رسیدگی به شکایات ـ برای رفع این مشکلِ به ظاهر آسان آغاز می‌شود، ولی وقتی امیر پی می‌برد این مسئله، فقط مربوط به شیشه ‌مربای او نیست و تمام محصولات تولیدی کارخانه «شبدر» با چنین مشکلی مواجه‌اند، یک‌تنه پیش‌گام می‌شود تا این مشکل عمومی را با شکایت از کارخانه و اجبار آن برای تغییر در کیفیت بسته‌بندی محصولاتش برطرف کند. خوش‌بختانه تماشاگر نمایش از ابتدا با امیر هم‌دل می‌شود و تلاش و سماجت او را برای رفع مسئله تحسین می‌کند. با وجودی که نمایش «درگوشی» برخلاف فیلم سینمایی «مربای شیرین»  پایانی باز دارد و چرخه نافرجام تلاش امیر را تکرار می‌کند، ولی مخاطب هدف آن، ضمن دنبال‌کردن قصه‌ای شیرین و پرکشش در بستری طنز و سرگرم‌کننده، پیام آموزنده داستان را به خوبی می‌گیرد و به خاطر می‌سپارد؛ پیامی که قرار است به تماشاگر بیاموزاند همه‌ رازها، راز نیستند و گاهی افشای یک حرفِ درگوشی، منجر به رفع یک بحران اجتماعی و کسب نتیجه مطلوب می‌شود. در واقع اگر نقص بسته‌بندی محصولات کارخانه شبدر یک نجوای درگوشی باقی می‌ماند، مردم بازنده و مدیر کارخانه برنده اقتصادی این ماجرا بودند. هرچند که در این میان برخی افراد سودجو نیز با راه‌انداختنِ بازار سیاه برای عرضه مرباهای بی‌کیفیت و نامعتبر، از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند.

کارگردانی خلاقانه برای رسیدن به لحن درست و ریتم دقیق

فارغ از محتوا، نمایش «درگوشی» اثری حرفه‌ای و تحسین‌برانگیز به لحاظ فرم، اجرا و کارگردانی است. اصغری با کارگردانی زیرکانه‌اش، موفق شده به ریتم، لحن و تصویری درست و دقیق در خوانش نمایشی داستان هوشنگ مرادی کرمانی برسد. طنز ظریفی که نویسنده نمایشنامه در دیالوگ‌ها و بازی بازیگران گنجانده، نمایش را خوش‌مزه و دوست‌داشتنی کرده است. برای مثال نگاه کنید به روابط دانش‌آموزان مدرسه که هر کدام با ویژگی شخصیتی منحصر به‌فردی، نمایندگی تیپی از طبقات اجتماعی را بر عهده دارند؛ علی‌رضا دانش‌آموز بوکسور و همیشه در حال ورزش کم‌ترین تمایلی به یادگیری درس ندارد و حتی برای معلمش قلدربازی درمی‌آورد. دانش‌‎آموز دیگری به‌شدت متفکر و درس‌خوان است و برای حل هر مسئله‌ای (حتی باز کردن درِ یک شیشه‌ مربا)، استفاده از فکر را به جای زور بازو پیشنهاد می‌کند. همچنین چاشنی طنز در رفتار و گفتار سایر شخصیت‌ها مانند احمدآقا بقال، مامور پلیس، خانم نماینده کارخانه، کارمند اداره رسیدگی به شکایات و خانواده آقای زینلی به میزان لازم دیده می‌شود؛ بی‌آنکه تبدیل به لودگی و بی‌نمکی شود. در صحنه اعتراضات مردم به کیفیت اجناس احمدآقا، مامور پلیس برای متفرق‌ کردن مردمی که تابلوهایی با هشتگ‌های اعتراضی در دست دارند، ناگهان اخطار می‌دهد: «تجمع بیش‌تر از یک نفر ممنوعه»، یا شیوه رسیدگی به کار ارباب‌رجوع در آن اداره دولتی، با آن‌که ظاهراً خنده‌دار می‌نماید، ولی در واقع نقد به‌جایی ا‌ست بر سیر بوروکراسی طولانی و فرسایشی ادارات کشور در حل مشکلات مردم.

طراحی صحنه؛ عاملی مؤثر برای فضاسازی طنز

دیگر عوامل نمایش نیز در شکل‌گیری فضای طنز از قافله عقب نمانده‌اند و مشارکت موفقی داشته‌اند. داوود زارع (طراح صحنه و لباس) با خلاقیت خود، عنصر طنز را به فضاسازی و طراحی صحنه تزریق کرده است. نگاه کنید به استفاده از مکعب‌های چندوجهی با کاربردهای مختلف. در صحنه کلاس درس، مکعب‌ها نقش تخته‌سیاه را بازی می‌کنند و جمله‌های شیطنت‌آمیز روی آن‌ها موجب خنده‌اند. مثلاً روی قسمتی از تخته نوشته شده: «اینستاگرام آقای قاسمی، معلم ریاضی، را هک کنید!» و روی بخش دیگری: «هفته بعد مدرسه تعطیله. جونِ مادرتون نیاین!»، یا در اوج لحظه‌های خشم و هیجان مردم، در سوی دیگر همین مکعب‌ها، تصویری از ایموجی‌های خشمگین در فضای مجازی را می‌بینیم.

دو نکته قابل توجه دیگر در اجرای نمایش «درگوشی» به چشم می‌خورد که نباید از آنها غافل شد؛ نخست، بازی‌های خوب مجموع بازیگران. با اینکه بازیگران نوجوان نمایش، خروجیِ یک آموزشگاه بازیگری هستند و معمولاً چنین هنرمندان کم‌سن‌وسال و تازه‌نفسی بازی‌های ضعیف و ناپخته‌ای ارائه می‌دهند، اینجا در «درگوشی» قضیه برعکس است و بازی‌های قابل قبول و گاهی درخشانی از بچه‌ها می‌بینیم. هماهنگی و نظم بازیگران در اجرای هر صحنه، فوق‌العاده و به‌یادماندنی است. همچنین دو بازیگر شناخته‌شده و حرفه‌ای نمایش ـ احمد خیرآبادی و مژگان مولایی ـ در کنار بچه‌ها خیلی خوب و قوی ظاهر شده‌اند و شاید تاثیر حضور آن دو موجب شکل‌گیری بازی‌های خوب بازیگران نوجوان شده است. تنها صحنه‌ای که ریتم نمایش برای لحظه‌ای کوتاه افت می‌کند، جایی‌ است که اعضای هیئت‌مدیره کارخانه شبدر در اتاق مدیرعامل جمع شده‌اند تا درباره مشکل پیش‌آمده، مشورت کنند. در آن صحنه علاوه بر افت ریتم، همهمه بازیگران مانع از فهم دیالوگ‌ها می‌شود. خوش‌بختانه این صحنه چندان طولانی نیست و پیش از اینکه تماشاگر بخواهد خسته بشود، صحنه بعد از راه می‌رسد و نمایش دوباره جان می‌گیرد.

چشم‌انداز سبز تئاتر نوجوان

ضمن اینکه باید تحسین کرد هوشمندی و خلاقیت نرگس اصغری را که بیش‌ترین استفاده را از کم‌ترین تعداد بازیگران کرده و با سپردن چند نقش گوناگون به هر بازیگر، هم توان‌مندی بازیگران را به رخ کشیده و هم مانع از شلوغ‌شدن بی‌دلیل صحنه با حضور بازیگران بی‌شمار شده است.

دوم، موسیقی زیبا و بی‌نظیر نمایش، که توسط خود کارگردان انتخاب شده، به خوبی بر فضای کار نشسته است. قطعات موسیقی نمایش، که حسی سینمایی با خود دارند، چنان با صحنه‌های کار در هماهنگی و تناسب‌اند که تماشاگر را با خود به فضایی فراتر از تئاتر می‌بَرند، طوری که انگار این آهنگ‌های شنیدنی و پراحساس صرفاً برای همین نمایش ساخته شده و مخاطب به تماشای یک فیلم سینمایی زنده نشسته است.

نمایش «درگوشی» اتفاق مبارکی در برهوت تئاتر نوجوان کشور است که باید آن را به فال نیک گرفت و تلاش کرد با بهره‌مندی از هنر و خلاقیت کارگردانانی همچون نرگس اصغری، این باریکه‌راه را به مسیری گسترده و ابدی تبدیل کرد. امید که چنین باشد.

*پایان

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

ناشناس,