یک سال پیش این روزها هنگامی که به استقبال نوروز ٩٩ می رفتیم، نمی دانستیم چه خواهد شد. تنها اُمیدمان گرمای هوا بودکه میگفتند با وجود آن مهمان ناخوانده کرونا رخت برخواهد بست. اما هر چه گذشت ماندگارتر شد و بی مهاباتر و هر روز امیدمان برای ماندن کمرنگ تر می شد.
من به کائنات و توجه آنها بسیار معتقدم. در سه سال گذشته دو نمایش برای نگهداری و حفظ محیط زیست به روی صحنه بردم که حداقل سی و پنج (بازیگر) هنرجویِ خردسال، کودک و نوجوان و بالغ بر دو هزار مخاطب به واسطه دیدن آنها تحت تاثیر قرار گرفتند و می دانم رفتارشان با محیط زیست تا حدی تغییر یافت. این رسالت من بود. آنها(درختان، حیوانات و…) نیز کار مرا بی پاسخ نگذاشتند. بنابراین تمام موجودات پیرامونم مجموعه کوچک مرا (توانش) در خود پذیرا شدند. ما ماندیم و به فضای باز رفتیم.
هر چند اعتماد شما و اندک اعتبار ما نزد شما قدم دوم باقی ماندن توانش بود.
برای ما ۱۴۰۰ شروع دوباره است. شروعی که این بار قدر خود را بیشتر خواهیم دانست. ما معجزه ی کائناتیم و معتمد شما. این بسیار گرانبهاست. قدردان همراهی تان هستیم.
همچون گذشته هدف دوم ما بازیگری و بازیگر شدن هنرجویان توانش است و هدف نخست ما یاددهی مهارتهای زندگی و ارتقای فرهنگ پدران و مادران آینده است با بهره گیری از هنر والای تئاتر.
حتما با من هم عقیده اید که به جایگاه بهتری در فرهنگ و هنر بازخواهیم گشت، به شرط تربیت نسل آینده.
مطمئنا آنها بهتر از ما هویت ایرانی را پاس خواهند داشت… مطمئنا. به امید آن روز.
نوروز ۱۴۰۰ خجسته
داود زارع
مدیر مرکز تئاتر توانش
دیدگاه ها